با توجه به نظرات متعدد در خصوص مبنای شرقی و غربی کشورها، بر آن شدیم مطالبی علمی در اختیار پژوهشگران عزیز از منظر جغرافیای سیاسی قرار دهیم.
نظر به اینکه چین کمونیست و روسیه سوسیالیست هیچکدام عضو جنبش عدم تعهد نیستند لذا هر دو کشور؛ شرقی محسوب شده و در مقابل تفکر غربی قرار دارند.
مهدی پیرقلی (سردبیر)
بعد از کشف خط استوا (عرض جغرافیایی) که کره زمین را به دو نیم کره شمالی و جنوبی تقسیم کرده و یک مبنای جغرافیایی است؛ حکومتها و بازرگانان، مبدأ شرقی و غربی کشورهای همجوار یا دور را از مبدأ قلمرو سرزمینی خود لحاظ میکردند؛ (سرزمینهای واقع در شرق خود را شرقی و کشورهای واقع در غرب را غربی میدانستند)؛ و بعضاً کشورها با ترسیم یک خط نصف النهاری در قلمرو سرزمینی خود، همان را مبدأ نیمکره شرقی و غربی میدانستند. تا اینکه در دهه 70 قرن 19 یعنی از سال 1870 برخی کشورها از جمله آمریکا به فکر رسمیت دادن به یک مبدأ نصف النهار بینالمللی جهت یکسان سازی و تنظیم زمان افتادند. که در اکتبر 1884 در واشینگتن دی سی آمریکا نشست بینالمللی نصف النهار با نمایندگان 26 کشور برگذار و نقطهای در دهکده گرینویچ انگلستان به عنوان نصف النهار جهانی انتخاب شد.
پیمان 1884 همچنان به عنوان یک قرارداد بینالمللی جهانی (پذیرش عرفی) پابرجا و از خط نصف النهار گرینویچ، قلمروهای سرزمینی (کشورها) به کشورهای شرقی و غربی تقسیم شدند. اتفاقاً مبنای خاور نزدیک؛ خاورمیانه و خاور دور نیز از همین مبدأ نصف النهار میباشد. خاور به معنای شرق است. سرزمینهای نزدیک به نصف النهار گرینویچ را خاور نزدیک، سرزمینهای کمی با فاصله را خاورمیانه و کشورهایی همچون چین به عنوان خاور دور شناخته شدهاند.
اما پس از پایان جنگ جهانی دوم؛ جهان دچار یک دو قطبی گردید؛ رقابتی میان دو قدرت بزرگ بنام شوروی سابق از شرق نصف النهار گرینویچ و ایالات متحده آمریکا از غرب نصف النهار گرینویچ؛ رقابت این دو ابرقدرت در دو حوزه مکتب فکری و تکنولوژی قدرت گرفت و موجب اتحاد و هم پیمانی برخی کشورها با این دو قدرت بزرگ شد. در واقع جنگ سرد میان این دو ابرقدرت موجب پیدایش بلوک شرق و بلوک غرب گردید. در این تقسیم بندی، هر چند که برگرفته از مبدأ نصف النهار گرینویچ است؛ اما ملاک جغرافیا کمرنگ و مبنای شرقی و غربی ماهیت تازهای به خود گرفت. به طوری که آمریکا در 4 آوریل 1949 پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را با خود بریتانیا و فرانسه منعقد کرد. و در مقابل شوروی سابق در 14 مه 1955 پیمان ورشو را با هفت کشور اروپایی آلبانی، آلمان شرقی، بلغارستان، چکسلواکی، رومانی، لهستان و مجارستان منعقد که در سال 1961 آلبانی از این پیمان جدا و در عوض کشور کوبا با انقلاب فیدل کاسترو حکومت کمونیستی را پایه گذاری و از همپیمانان غیر رسمی بلوک شرق محسوب شد، علیرغم اینکه در نصف النهار غربی واقع بود.
در اصل مبنای بلوک شرق و بلوک غرب در زمان جنگ سرد، مکتب فکری کمونیسم و سوسیالیسم شرقی در برابر کاپیتالیزم و لیبرالیسم غربی بود. نکته بسیار حائز اهمیت که ملاک شرقی بودن دو کشور چین و روسیه را ثابت میکند، این است که در آن زمان یعنی در 1961 جنبش عدم تعهد نیز در بلگراد یوگسلاوی با عضویت کشورهایی که به هیچیک از بلوکهای قدرت نظام جهانی (آمریکا یا شوروی) و مکاتب فکری آنها وابستگی و تعهدی نداشتند شکل گرفت. هرچند که با فروپاشی شوروی سابق، اصطلاح بلوک شرق و غرب بکار نمیرود، اما وجود سازمان جنبش عدم تعهد و برگزاری نشستهای بینالمللی که شانزدهمین نشست آن در سال 1391 در تهران برگزار شد، نشان از پابرجایی مبنای شرقی و غربی کشورها از منظر فکری میباشد. و نظر به اینکه چین کمونیست و روسیه سوسیالیست هیچکدام عضو جنبش عدم تعهد نیستند لذا هر دو کشور؛ شرقی محسوب شده و در مقابل تفکر غربی لیبرالیسم و کاپیتالیزم قرار دارند.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز به فرموده بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) بر پایه نه شرقی و نه غربی بوده به معنای اخص آن یعنی عدم پیروی از مکتب سوسیالیسم و کمونیسم شرقی و کاپیتالیزم و لیبرالیسم غربی میباشد نه منع اصل همزیستی مسالمت آمیز بینالمللی...